زرافشان فرمودن. نثار کردن زر میان مردم. پاشیدن سکه های زرین میان مردم. بخشیدن زر بمردم شادی را، چنانکه در عروسی های بزرگان کنند: از اول دهلیز و آستانه تا به موضع منزل عروس بر مهد زرافشان می کردند. (تاریخ طبرستان)
زرافشان فرمودن. نثار کردن زر میان مردم. پاشیدن سکه های زرین میان مردم. بخشیدن زر بمردم شادی را، چنانکه در عروسی های بزرگان کنند: از اول دهلیز و آستانه تا به موضع منزل عروس بر مهد زرافشان می کردند. (تاریخ طبرستان)
سر انداختن. قطع کردن و جدا کردن سر: برآریم گرد از کمینگاهشان سرافشان کنیم از بر ماهشان. فردوسی. سپه را همه دل خروشان کنیم به آوردگه بر سرافشان کنیم. فردوسی
سر انداختن. قطع کردن و جدا کردن سر: برآریم گرد از کمینگاهشان سرافشان کنیم از بر ماهشان. فردوسی. سپه را همه دل خروشان کنیم به آوردگه بر سرافشان کنیم. فردوسی